پست ثابت

سلام ! من زهرا هستم! از وقتی  شنیدم که آقا دستور داده  برای جلوگیری از نفوذ فرهنگی دشمن وارد فضای سایبری بشیم و از دین و سرمایه ی ملی (جوان ها ) حفاظت کنیم ! تصمیم گرفتم که از حرف رهبرم اطاعت کنم و با استعداد کمی که دارم  سعی کنم  کاری برای حفظ دین و راهنمایی جوان های کشورم که همگی دوست و خواهر و برادر من هستن کنم.من همیشه عادتم بوده هر چیزی رو که یاد میگرفتم به دوستانم هم یاد بدم ! حالا هم میخوام دوباره همین کار رو انجام بدم اما کمی متفاوت.

میدونم یه کار خیلی بزرگه اما امید دارم که با توکل بر خدا و کمک دوستهای جدیدی که پیدا می کنم این کار رو انجام بدم ! قبلا همیشه منتظر بودم یکی پیدا شه و منو راهنمایی کنه و چیزی بهم یاد بده .خیلی کم پیش میومد که خودم برای یاد گرفتن دنبال چیزی برم ! اما حالا تصمیم گرفتم خودم برای خودم تلاش کنم! تصمیم گرفتم که روزانه کتاب بخونم و خلاصه کتاب ها رو بذارم داخل وبلاگ برای استفاده دوستان!اینجوری هم خودم چیزی یاد می گیرم هم هم سن و سالام! دوست دارم شما هم بیاید کمکم و هر کدوممون هر چیزی که بلد هستیم و می دونیم که بدردمون می خوره بهم یاد بدیم!

تو این وبلاگ بیشتر میخام در مورد مقام زن ها صحبت کنم تا نشون بدم که اسلام من زن رو دست کم نگرفته و منو دوست داشته که قانون های متفاوتی نسبت به مرد ها برای من وضع کرده !

اگه شما هم مثل من آماده اید تا به جنگ فکری و فرهنگی با غرب بپردازید و می خواید خودتون رو برای این جنگ  آماده کنید تا دست پر برگردیم  ُپس با من بسم الله بگید و دست به کار شید !

یا علی  

ملاکهای نماینده اصلح از نظر امام و رهبری

امام خمینی (ره)

« من متواضعانه از شما می‌خواهم که حتی‌الامکان در انتخاب اشخاص با هم موافقت نمایید و اشخاص اسلامی، متعهد، غیر منحرف از صراط مستقیم الهی را در نظر بگیرید و سرونوشت اسلام و کشور خود را به دست کسانی دهید که به اسلام و جمهوری اسلامی و قانون اساسی معتقد و نسبت به احکام نورانی الهی متعهد باشند و منفعت خود را بر مصلحت کشور مقدم ندارند »

«امید است ملت مبارز، متعهد به مطالعه دقیق در سوابق اشخاص و گروهها، آراء خود را به اشخاصی می‌دهند که به اسلام عزیز و قانون اساسی وفادار باشند و از تمایلات چپ و راست مبراء باشند و به حسن سابقه و تعهد به قوانین اسلام و خیرخواهی امت معروف و موصوف باشند. باید ملت شریف بدانند که انحراف از این امر مهم اسلامی، خیانت به اسلام و کشور است و موجب مسئولیت عظیم است »

«مردم آنی را انتخاب بکنند که می‌شناسند که به این ملت خدمتگزار است و دلش برای این طبقه ضعیف می‌سوزد و یک اشخاصی که معروف است پیش‌شان به امانت، به دیانت، به خدمت به مردم، آنها را تعیین کنند، باید همه تعیین بکنند . »

«افرادی را انتخاب کنید که متعهد به اسلام، شرقی و غربی نباشند، بر صراط مستقیم انسانیت و اسلامیت باشند. وکیل‌هایی که آراسته هستند به اخلاق خوب، متعهد هستند به اسلام، وفادار هستند به کشور خودشان، خدمتگزار هستند به شما و به کشور، آن اشخاص را انتخاب کنید .»

«سعی کنید مثل مرحوم مدرس را انتخاب کنید، البته مثل مدرس که این زودیها پیدا نمی‌شود، شاید آحادی مثل مدرس باشند. کسانی را که انتخاب می‌کنید باید مسائل را تشخیص دهند، نه از افرادی باشند که اگر روس یا آمریکا یا قدرت دیگری تشری زد بترسند،باید بایستند و مقابله کنند.»

آگاهی به مسائل روز، برخورداری از بصیرت، دلسوز محرومان، امانت‌دار و خیرخواه امت از جمله سایر ویژگیهایی است که برای گزینش نماینده صالح مورد توجه حضرت امام (ره) قرار داشته و به آن توصیه فرموده‌اند. »

مقام معظم رهبری 

بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دیندارى و آمادگى براى حضور در میدان‌هاى انقلاب؛ دردشناس‏ترین و دردمندترین نسبت به نیازهاى مردم را انتخاب کنند. اینها فرصت‌هایى، است [که] بایستى مردم عزیز ما در همه جاى کشور ـ این دیگر مخصوص استان یزد نیست ‌ـ هوشیارانه، با بصیرتِ تمام تلاش کنند، پیدا کنند و با رأى خود مسجل کنند و مجلس را ‌ـ آن مجلسى را که مورد نیاز جامعة کنونى ماست ‌ـ تشکیل بدهند. “

“مردم باید توجه داشته باشند که تبلیغات رنگین و متنوع ملاک نیست. “

“وعده‏هاى غیر عملى ملاک نیست. من با خودِ نماینده‏هاى محترم در دوره‏هاى مختلف وقتى مواجه شدم، به اینها گفتم: آقایان و خانم‌هاى نماینده! وظیفة نماینده این نیست که وعدة عمرانى و فلان پروژه، فلان کار را در منطقة انتخابى خود به مردم بدهد؛ اینها کار اجرایى است، کار دولت است. وظیفة نماینده این است که بتواند قانون مورد نیاز کشور را پیدا کند، آن قانون را جعل کند. وقتى قانون شد ‌ـ یعنى قاعده‏اى گذاشته میشود ‌ـ دستگاههاى اجرایى و قضایى مجبورند برطبق قانون عمل بکنند و عمل می‌کنند. وعده‏هاى غیرعملى دادن، وعده‏هاى بزرگ دادن، اینها ملاک نیست؛ باید مردم توجه کنند؛ گاهى علامت منفى هم هست. “

“تأکید مکرر بر لزوم انتخاب نمایندگان اصلح و توجه به تدین داوطلبان نمایندگى مجلس به این دلیل صورت مى‏گیرد که این ملت استقلال خود را آسان به دست نیاورده است و وابستگى نیز از لاابالیگرى دینى حاصل مى‏شود. بنابراین مبادا کسانى به مجلس بروند که گیرنده آنها منتظر فرستنده قوى آمریکا و غرب باشد و هر چه آنها بگویند، اینها به زبان دیگر در داخل مملکت تکرار کنند. “

“در برخى تبلیغات انتخاباتى شعارهایى دیده مى‏شود که نه فقط رنگ و بوى مذهبى ندارد، بلکه ضد مسائل انقلابى و دینى است و این خطر است. البته ما به هوشیارى ملت مطمئن هستیم، اما این احتمال وجود دارد که یک کسى بتواند با تبلیغات مختلف و غبارآلوده کردن فضا به مجلس راه یابد. البته ملت آگاه و رنج کشیده بیدار است و اگر مشاهده کرد که عنصر وابسته‏اى به مجلس راه یافت، او را از مجلس نیز بیرون خواهد انداخت. “

“تخصص نیز امرى لازم است و ما امروز متخصص کم نداریم، اما ملت هوشیار ایران باید دقت کند که در میان همین متخصصان، متدین‌ها را انتخاب کند؛ زیرا دین و تدین مانع وابستگى مى‏شود و اگر دیندارى نباشد وابستگى آسان مى‏شود. “

بر همین اساس، معیارها و ملاک‌های مورد نظر مقام معظم رهبری در انتخاب افراد اصلح برای نمایندگی مجلس را مرور می‌کنیم. ایشان معتقدند از بین کاندیداهای نمایندگی بایدکسانی انتخاب شوند که: "بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دیندارى و آمادگى براى حضور در میدان‌هاى انقلاب؛ دردشناس‏ترین و دردمندترین نسبت به نیازهاى مردم را انتخاب کنند .

باران دانش بر دل ها

لقمان حكيم مى گويد :

يا بنَىَّ إنَّ يُحْيِى الْقُلُوبَ بِنُور الحِكْمَةِ كَما يُحْيِى الأرضَ بِوابِلِ السَّماءِ . "  از كتاب بحارالانوار، جلد 1 "

ترجمه

فرزندم ! خدا دل هاى آدميان را با نور دانش زنده مى كند ، آن سان كه زمين هاى مرده را با باران هاى پر بركت آسمان!

شرح كوتاه

سرزمين دل انسان همچون باغستانى است كه انواع نهال ها و بذرهاى گلها و گياهان و درختان برومند در آن پاشيده شده است ، كه اگر به موقع آبيارى شود محيطى پر طراوت و پر ثمر به وجود خواهد آورد .

تنها وسيله آبيارى اين سرزمين ، قطرات زنده كننده باران علم و دانش است . به همين دليل دل های بی دانشان دل هايى است مرده ، بى فروغ و بى ثمر . هميشه ، و در هر حال ، جان خود را با نور دانش زنده نگهداريم .

هر کس احساس ضعف کرد ، استعفا دهد

و هان ! ای متصدیان و دولتمردان از رده به اصطلاح بالا تا پایین ، بهوش باشید که در دو راهی سعادت و شقاوت قرار دارید . طریق اعوجاجی ، شیطان است  و طریق مستقیما ، الله تبارک و تعالی .

توجه کنید و بسیار توجه که همه و همه در محضر مبارک حق هستند و اعمال قلبیه و قالبیه و خاطرات روحیه و لغزش های عملیه همه در حضور اوست . اگر به واسطه ی سوء مدیریت و ضعف فکر و عمل شما به اسلام و مسلمین ضرری و خللی واقع شود و خود می دانید و به تصدی ادامه می دهید ، مرتکب گناه عظیمی و کبیره مهلکی شده اید که عذاب بزرگ دامنگیرتان خواهد شد . هر یک در هر مقام احساس ضعف اراده از مقاومت در راه هواهای نفسانی ، بدون جوسازی ، دلاورانه و با سرافرازی نزد صالحان از مقام خود استعفا کند که این عمل صالح و عبادت است . و هر کس خود را مدیر و مدبر و خدمتگزار برای خلق خدا می داند کناره گیری او در این زمان پشت به خلق و خدای خلق است ، مگر آن که خدمتگزاری بهتر یا همطراز او جایگزین او معرفی شود .

پیام امام به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب

صحیفه نور جلد 19 – ص 108 – 22/11/63

اخلاق و گنج هاى روزى

قال على ( عليه السلام ) :

فى سَعَةِ الاَْخْلاقِ كُنُوزُ الاَْرْزاقِ ( ميزان الحكمة ، باب 1114 ، حديث 5077 ، جلد سوم ، صفحه 151 )

اخلاق خوش كليد گنج هاى روزى است .

شرح و تفسير

هنگامى كه به بحث پيرامون صفت « حُسن خُلق » در تفسير اخلاق در قرآن ، جلد 3 ، صفحه 135 رسيديم ، دامنه اين بحث را بسيار گسترده يافتيم و على رغم مطالعات قبلى پيرامون اين موضوع ، تعبيراتى در قرآن و احاديث يافتيم كه در كمتر مسأله اى ديده مى شود !

به عبارت ساده تر ، حسن خلق ، خوشرويى ، ادب ، برخورد مناسب با مردم ، از اساسى ترين مسايل اسلام است . روايات زياد با تعبيرات كم نظير و تأكيدات فراوان نشان مى دهد كه پيامبر ( صلى الله عليه وآله ) اهميّت بسيار زيادى براى حُسن خُلق قايل بوده است . متأسّفانه در ميان گروهى از مسلمانان يا به اين مسأله اهميّت داده نمى شود ، يا بر خلاف آن عمل مى شود تا آن جا كه بعضى خيال مى كنند كه آدم خوب بايد عبوس ، ترشرو ، خشن ، خشك و بداخلاق باشد ! در حالى كه اين اشتباه بزرگى است .

در واقع آنچه در اين روايت آمده يكى از فوايد دنيوى اخلاق خوش است . تجربه نشان داده كسانى كه اخلاق خوشى داشته اند ، كار و زندگى آن ها هم رونق داشته است.  چهل سال قبل آمارى از رونق كسب و كار برخى از كسبه ديدم كه طبق آن آمار ، كسبه خوش اخلاق 70% و كسبه بداخلاق 30% موفّق بودند ؛ يعنى سهم خوش اخلافى 40% است ! چرا كه حسن خلق مردم را به سوى خود مى كشاند و اخلاق بد دافعه دارد .

همه مسلمانان مخصوصاً كسانى كه با مردم برخورد بيش ترى دارند بايد اخلاقى نيكو داشته باشند ، كه اخلاق خوش هم جامعه را آباد مى سازد و هم باعث طول عمر مى شود ، چنانكه در حديث آمده است : اِنَّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلْقِ يَعْمُرانِ الدّيارَ وَ يَزيدانِ فِى الاَْعْمارِ (ميزان الحكمة ، باب 1114 ، حديث 5077 ، جلد سوم ، صفحه 151 )

سؤال : چرا حسن خلق باعث وسعت روزى مى شود ؟

پاسخ : در مثال فوق مشترى زمانى از يك كاسب جنس مى خرد كه به او اعتماد كند . اگر نسبت به كاسب مشكوك و بدبين باشد از او فرار مى كند . بنابراين كاسب بايد اعتماد مشترى را جلب كند و يكى از طرق جلب اعتماد برخورد خوب است . مشترى حسن خلق فروشنده را به حساب درستى و امانت و صداقت و اعتماد او مى گذارد .

شخصى نقل مى كرد كه براى معالجه به يكى از كشورهاى غربى رفته بودم ، پس از پايان معالجه و پذيرايى بسيار شايسته ، درخواست صورت حساب كردم ، آن ها در كمال ادب و احترام گفتند : در اين باره عجله نكنيد ، شما به سلامت به ايران بازگرديد ، آن گاه ما صورت حساب را براى شما ارسال مى كنيم و شما هزينه بيمارستان را سر فرصت به شماره حسابى كه درون آن نامه است ارسال داريد !

در مقابل ، بيمارستان هايى در كشور اسلامى ما وجود دارد كه تا پول نگيرند ، بيمار را اساساً پذيرش نمی کنند ! اين كجا و آن كجا ؟

متأسّفانه آنچه را حضرت على ( عليه السلام )نسبت به آن بيمناك بود ـ سبقت ديگران در عمل به اسلام ـ در برخى از امور تحقّق يافته است .

 

حکایت زمستان

چند روز پیش وارد اتاق خواهرم که شدم یه کتاب توجه ام رو به خودش جلب کرد . از دیدن اون کتاب خیلی خوشحال شدم که البته خوشحالیم به خاطر دیدن نام نویسنده اش بود که تا قبل از اون دو تا از آثارش رو  خونده بودم و قبلا دو بار ملاقاتش کرده بودم ، یکی وقتی تو یادواره شهدای دانشجوی دانشگاهمون دعوتش کردن و بعد باهاش جلسه داشتیم ، یکی هم تو بهشت رضا مشهد . این نویسنده بزرگ کسی نبود غیر از سعید عاکف !

من کتاب « خاک های نرم کوشک » و « هاجر در انتظار » رو  قبلا خونده بودم و با شناختی که نسب به آثار این بزرگوار داشتم شروع کردم به خوندن این کتاب . تقریبا ساعت 13 شروع کردم به خوندن و تا تمومش نکردم به جز وقت نماز کتاب رو کنار نگذاشتم ، اسم این کتاب بود « حکایت زمستان »

دوستان بهتون پیشنهاد میکنم که حتما کتاب رو بگیرید و مطالعه کنید ، خیلی دوست داشتم کتاب رو تایپ کنم و تو وبلاگم بذارم ولی گفتم شاید نویسنده یا انتشاراتش از این کار راضی نباشن . به خاطر همین فقط قسمتی از این کتاب رو  براتون می نویسم . این کتاب خاطرات آزاده ای به نام عباس حسین مردی است از طَرَشت تهران ، که مثل پدر و برادر بزرگترش وارد صحنه های مبارزه علیه استکبار میشه . کلیات کتاب مربوط به دوران اسارت عباسه ولی در ابتدای کتاب دو تا از شیرین ترین خاطراتش رو از دوران پیروزی انقلاب و ورود امام تعریف می کنه که منم با توجه به موقعیت زمانی که در اون هستیم « دهه فجر » یکی از اون ها رو براتون مینویسم .

در صفحه 19 این کتاب یکی از این خاطرات به شرح زیر اومده :

لطفا ادامه مطلب رو بخونید

ادامه نوشته

دفاع همچنان باقی است ...

انقلاب اسلامی هنوز سال ها و ماههای تعیین کننده دیگری پیش رو خواهد داشت که واجب است پیش کسوتان جهاد و شهادت در همه صحنه ها حاضر و آماده باشند ، و از کید و مکر جهانخواران و آمریکا و شوروی غافل نمانند .

پیام به فرماندهان و مسئولان سپاه

صحیفه نور – جلد 21 – 26/6/1367

دوستان سلااااااااااااااااام .

ببخشید بدون خداحافظی رفتم مشهد!!!!!!!!!!!

قرار بود سه شنبه حرکت کنیم ولی تغییر کرد افتاد دوشنبه . منم همش کلاس داشتم حتی وقت نداشتم وسالمو جمع کنم .

خلاصه جالتون خالی یه سر رفتم پا بوس آقا امام رضا (ع)

انشالله روزی چندین و چندباره همگیمون بشه که چند روزی رو در جوار آقا بگذرونیم .

 

احسان و نيكوكارى

قال على ( عليه السلام ) :

نِعْمَ زادُ الْمَعادِ الاِْحْسانُ اِلَى الْعِبادِ ( غرر الحكم ، جلد 6 ، صفحه 161 ، حديث 9912 )  و قال فى رواية اخرى : رَأْسُ الاْيمانِ الاِْحْسانُ اِلَى النّاسِ (غرر الحكم ، جلد 4 ، صفحه 52 ، حديث 5253 )

احسان و كمك به بندگان خدا ، زاد و توشه مناسبى براى جهان پس از مرگ است . و در روايت ديگرى فرمود : كمك به مردم بخش مهمّى از ايمان است .

شرح و تفسير

يكى از بركات حكومت اسلامى « جشن عاطفه ها » ، « جشن نيكوكارى » ، « طرح إكرام » و طرح هاى مشابه آن است ، كه مردم براى كمك به اقشار محروم جامعه بسيج مى شوند . بدون شك كمك به مردم از عبادت هاى مهم ، بلكه يكى از مهم ترين عبادات است .

بدين جهت حضرت على ( عليه السلام ) در روايت اوّل اين كار را بهترين زاد و توشه جهان آخرت معرّفى مى نمايد . اگر اين روايت را در كنار آيه 197 سوره بقره « زاد و توشه برگيريد ، كه بهترين زاد و توشه تقوى است » بگذاريم روشن مى شود كه احسان زاييده تقوى ، و تقوى زاييده احسان است . بنابراين انگيزه اصلى مردم از كمك ها ، برخواسته از تقوى و اعتقادات آن هاست و در حقيقت اسلام قوى ترين مشوّق احسان و نيكوكارى است .

در روايت دوم رابطه احسان و ايمان مطرح شده است ، انسان ضعيف الايمان احسان نمى كند ، ولى مؤمنان راستين اهل احسانند . جالب اين كه در اين روايات تنها احسانِ به مسلمانان يا مؤمنان مطرح نشده است ، بلكه در يكى احسان به بندگان خدا و در ديگرى احسان به مردم مطرح شده است و مفهوم آن اين است كه حتّى نيكى به فقراء و نيازمندانِ غير مسلمان باعث فزونى تقوى و ايمان مى گردد ، زيرا خداوند تمام بندگانش را دوست دارد و كسى كه بندگان خدا را دوست داشته باشد ، خدا را دوست دارد . بدين جهت احسان به هر نيازمندى مشروع و پسنديده است .

 آثار احسان و نيكوكارى

احسان دو رقم تأثير دارد : تأثيرى در احسان كننده ( مُحْسِنْ ) دارد ، و تأثيرى ديگر در احسان شونده . تأثيرى كه اين عمل در احسان كننده دارد ، بسيار مهم تر از تأثير آن در احسان شونده است . ( برخلاف آنچه معمولا تصوّر مى شود و بدين جهت در بسيارى از موارد احسان همراه با منّت و آزار و اذيّت است ) . جالب اين كه قرآن مجيد درباره زكات ، كه نوعى احسان است ، تعبير به « تُطَهِّرُهُمْ » و « تُزَكّيهِمْ » دارد (سوره توبه آيه 103 ) ؛ يعنى احسان باعث « طهارت » و « تزكيه » احسان كننده مى شود ، به رشد اخلاقى او كمك مى كند و باعث از بين رفتن صفات زشت و رذيله او مى گردد .

شاهد اين مطلب روايتى است كه مى گويد : صدقه اى كه به فقير مى دهيد قبل از اين كه به دست فقير برسد ، به دست خدا مى رسد!

آيه انفاق (آيه 261 سوره بقره ) هم به خوبى دلالت بر اين مطلب دارد ، كه انفاق باعث رشد و نموّ انفاق كننده مى گردد . ( صحيح مسلم ، جلد 2 ، صفحه 702 ، به نقل از مثال هاى زيباى قرآن ، جلد اوّل ، صفحه 109 )

نكته آخر اين كه احسان نه تنها طهارت فردى را به دنبال دارد ، بلكه باعث طهارت اجتماعى نيز مى گردد ؛ زيرا يكى از عوامل مهمّ بسيارى از گناهان اجتماعى فقر است ، و هنگامى كه در سايه احسان فقر برچيده شود ، جامعه نيز پاك مى گردد .

هزار و یک چرا

۱۲ چرا مومن و انسان خوب تا گناه کند عقوبت می بیند ولی انسان های بد به زودی عقوبت نمی شوند ؟

زیرا خدا خیر مومن را می خواهد لذا تا گناه کرد او را گرفتار می کند تا او را به یاد توبه و استغفار بیاندازد ولی به انسان بد نعمت می دهد تا این که استغفار را فراموش نماید .( علل الشرایع ، ص 561 )

تنبلى و فقر

اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد:

إنَّ الأَشْياءَ لَمّا ازْدَوَجَتْ إزْدَوَجَ الْكَسَلُ وَ الْعَجْزُ فَنَتَجا بَيْنَهَما اَلْفَقْرَ . " بحارالأنوار، جلد 78، صفحه 59 و تحف العقول، صفحه 158 "

 ترجمه

آن روز كه همه چيز با هم ازدواج كردند « تنبلى » و « ناتوانى » به هم آميخته و از آن دو فرزنى به نام « فقر و تنگدستى » متولد شد!

شرح كوتاه

همه چيز در پرتو سعى و كوشش به دست مى آيد اين حقيقتى است كه اسلام به ما آموخته است .

تنبلى، سستى، ناتوانى، و فرار در برابر حوادث سخت و مشكلات ، چيزى است كه با روح ايمان هرگز سازگار نيست.
اينها مولودى جز فقر، فقر در همه جهات اقتصادى ، اخلاقى و معنوى نخواهند داشت ، در حالى كه مردم با ايمان بايد در تمام جهات متّكى به خود و بى نياز باشند .

دین نیاکان پیامبر اسلام

سؤال : دین پدر و اجداد پیغمبر گرامى اسلام (ص) چه بوده و این که مى گویند این ها به دین ابراهیم خلیل (ع) بوده اند منظور چیست و چرا دین مسیح را نپذیرفتند ؟

پاسخ : مطابق مدارک و اخبارى که از پیشوایان ما به ما رسیده است ، پدران و اجداد پیغمبر (ص) همه موحّد و یکتاپرست بوده اند و منظور از پیروى از آیین ابراهیم (ع) هم همین است ؛ زیرا ابراهیم (ع) یکى از قهرمانان بزرگ توحید و مبارزه کنندگان با بت پرستى و شرک بوده است و مجاهدت هاى این پیغمبر بزرگ در راه خداوند یگانه و بر انداختن آیین بت پرستى و شرک معروف است و لذا گاهى قرآن ، ما مسلمانان را با این که داراى دین مقدّس اسلام هستیم ملّت ابراهیم و پیرو آیین ابراهیم مى نامد که منظور همان توحید خالص است . تنها آیینى که در محیط حجاز و در میان عرب ها معروف بود و پیرو داشت ، همان آیین ابراهیم (ع) بوده است ؛ و برخى از سنن ابراهیم ، حتّى درمیان بت پرستان شایع بود و در زبان عرب به آیین ابراهیم ، دین حنیف مى گفتند ؛ آیین یهود و مسیح کمتر به خاک حجاز نفوذ کرده بود و فقط در مدینه و خیبر و مرزهاى یمن ، گروهى کلیمى و مسیحى زندگى مى کردند ، روى این قراین مى توان گفت که نیاکان پیامبر پیرو آیین ابراهیم بوده اند .

 

عوامل نابودی جامعه

أَرْبَعٌ لا يَدْخُلُ بَيتتاً واحِدَةٌ مِنْها إِلاَّ خَرِبَ وَلَمْ يَعْمُرْ بِالْبَرَكَةِ: الخِيانَةُ وَ السَّرِقَهُ وَ شُرْبُ الخَمْرِ وَ الزّنا " نهج الفصاحه "

 ترجمه

چهار چيز است كه اگر يكى از آنها در خانه اى وارد شود ، ويران مى گردد و بركت خدا آن را آباد نمى كند:
خيانت ، دزدى ، شرابخورى ، و عمل منافى عفت !

شرح كوتاه

نه تنها خانه ها ، كه اجتماعات نيز از اين قانون بر كنار نيستند :

هنگامى كه خيانت در اجتماعى نفوذ كند روح اعتماد از آن جمع برچيده مى شود .
هنگامى كه سرقت در اَشكال مختلف در آن جامعه راه يابد آرامش از آنها رخت بر مى بندد .
هنگامى كه ميگسارى در ميان آنها رايج گردد ، افكارى ناتوان و فرزندانى معلول و جوانانى بى اثر خواهند داشت .
هنگامى كه دامان آنها آلوده به بى عفتى گردد بنيان خانواده ها متزلزل خواهد گشت ، و نسل آينده آنها به فساد كشيده خواهد شد .

 

 

طواف گنبد

هر شب در خيال خويش
ضريحت را
با آب ديدگانم غبارروبى مى كنم
 و با نسيم
كبوتران ضريحت را
در ديدگانم
مجسم مى كنم
 و بر گنبد طلايى ضريح تو
 طواف مى گذارم
  چشم هايم شيدا
   براى يك لحظه
  يك ثانيه
حضور صميمى ات را
در ضريح ترسيم مى كند
 و من
بى قرار مثل يك قطره حباب
رنگين ترين رؤيا و مجنون ترين مجنون
  مى گردم

و از خطوط سبز تخيل
بر وادى عشق تو گام مى نهم
و در سفر به نزد تو
حكايت هاى خسته جانم را بازگو مى كنم
و كبوتر ذهنم را
از حرم تنگناى خويش

بر وادى عشق تو رهسپار مى گردانم

شهادت حضرت محمد(ص) و امام حسن مجتبی(ع) رو به همه دوستان تسلیت عرض میکنم .

التماس دعا

آيا همه جا اكثريّت معيار است ؟

قال على ( عليه السلام ) :

اَيُّهَا النّاسُ لا تَسْتَوْحِشُوا فى طَريقِ الْهُدى لِقِلَّةِ اَهْلِهِ ( نهج البلاغه ، خطبه 201 )

اى مردم ! در طريق هدايت از كمى طرفداران آن وحشت نكنيد .

شرح و تفسير

يكى از آفت هاى عقل انسان ، تسليم شدن در برابر اكثريّت كمّى جامعه است ، كه از آن در آيات قرآن و روايات معصومان (عليهم السلام ) نهى شده ؛ بلكه در برخى از اين آيات ، به مدح اقليّت و مذمّت اكثريّت پرداخته شده است ؛ مثلا در آيه شريفه 116 سوره انعام مى خوانيم ( وَ اِنْ تُطِعْ اَكْثَرَ مَنْ فِى الاَْرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللهِ ) اگر از بيش تر كسانى كه در روى زمين هستند اطاعت كنى ، تو را از راه خدا گمراه مى كنند . علاوه بر اين ، در بيش از ده آيه اكثريت به جهالت ، و در 5 آيه به ناسپاسى ، و در 4 آيه به فقدان ايمان ، توصيف شده است .

حال با توجّه به آنچه از آيات و روايات استفاده مى شود ، كه اكثريّت مذمّت شده ، و از سوى ديگر در دنياى امروز همه جا سخن از اكثريّت ها است ، و امروزه بسيارى از مسايل سرنوشت ساز بشر ، بر محور رأى اكثريّت دور مى زند ، معيار چيست ؟

پاسخ اين است كه جوامع بشرى متفاوت است ، اگر در جامعه اى صالحان ، متوليّان امور آن باشند ، بدون شك تبعيّت از اكثريّت تقوى و صلاح است ، ولى اگر هواپرستان متوليان امور جامعه اى بودند ، هيچ گاه اسلام تبعيّت از اكثريّت هواپرست را سفارش و توصيه نمى كند ؛ زيرا با منطق و عقل سازگار نيست .

به تعبير ديگر اسلام تابع اكثريّت كيفى است ، نه اكثريّت كمّى ! به همين جهت خداوند متعال در آيه شريفه هفتم سوره هود و دوم سوره ملك مى فرمايد : ( لِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلا ) و نفرمود : ( اَكْثَرُ عَمَلا ) ، چون اكثريّت كيفى مهمّ است ، نه اكثريّت كمّی ! ولى توجّه اين نكته مهمّ است كه مسأله اكثريّت در دنياى امروز ، راه چاره بيچارگى است ! زيرا معيارى براى اكثريّت كيفى در جوامع غير دينى وجود ندارد و همه مدعى هستند كه بهترين هستند . بنابراين براى حفظ نظام جامعه ناچارند طبق نظر اكثريّت عمل كنند ؛ هر چند به مقتضاى آن ، يك عالم دانشمند و مدير و مدبّر يك رأى ، و يك فرد بى سواد ناآگاه هم يك رأى داشته باشد ! بنابراين آيات مزبور و مانند آن ناظر به يك جامعه سالم و صالح نيست .

پيام اين حديث
ما نبايد در زندگى اخلاقى خويش تابع اكثريّت ها باشيم ، هر چند مجبوريم در زندگى سياسى تابع باشيم . بنابراين اگر اكثريّت مردم روى زمين مال حرام مى خورند و پرهيز نمى كنند ، ما نبايد به رنگ جماعت اكثريّت درآييم . اگر اكثريّت مردم به هنگام به خطر افتادن منافع خويش دروغ مى گويند ، ما نبايد از صف راستگويان ، به بهانه در اقليّت بودن آن ها ، خارج شويم و از كمى تعداد و نفرات صادقين بترسيم و در صف دروغگويان درآييم . انسان مؤمن در مسايل اخلاقى بايد مستقل باشد ، يعنى اگر تمام مردم روى زمين ( فرضاً ) آلوده شراب شدند او نبايد از تنهاييش در اين مسير به خود هراس راه دهد و از منطق رسواى « خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو ! » پيروى كند . يا بگويد : « چه كسى راست مى گويد كه ما راست بگوييم ؟ » و مانند اين ها ؛ زيرا بدون شك فرداى قيامت اين بهانه ها پذيرفته نيست . زمانى انسان صالح مى شود و در مسير سلوك الى الله قرار مى گيرد ، كه نگاه نكند ديگران چه مى گويند ، بلكه بنگرد خداوند چه مى گويد .

پروردگارا ما را همواره در طريق حق بدار ، و وحشت تنهايى در راه حق را از ما ذايل كن .

هزار و یک چرا

۱۱ چرا مومن باید بین خوف و رجا باشد ؟

زیرا خداوند هم جهنم و عذاب دارد و هم بهشت و عفو ( گذشت ) ، بنابراین از طرفی باید امید به عفو و بخشش خدا داشت و امید رفتن به بهشت و از طرفی باید ترس از عذاب الهی و رفتن به جهنم داشت .

حضرت لقمان می فرماید : از خدا چنان بیمناک باش که اگر با طاعت جن و انس بر او وارد شوی باز ( برای گناهانی که احیاناً کرده ای ) احتمال عذاب دهی ، و به رحمتش چنان امیدوار باش که اگر با گناه جن و انس وارد شوی چشم امید داشته باشی . ( تحف العقول ، ص 437 )

امام صادق (ع) می فرمایند : هیچ مومنی نیست جز این که در قلبش دو نور است : نور ترس ، و نور امید ، و اگر هر یک را وزن کنند از دیگری فزون تر نباشد . (تحف العقول ، ص 437 )

آفت ها !

قال على ( عليه السلام ) :

لِكُلِّ شَىْء آفَةٌ ( ميزان الحكمه ، باب 97 ، حديث 514 ، جلد اوّل ، صفحه 110 )

هر چيزى آفتى دارد ( در هر كار مراقب آفت ها باشيد ) .

شرح و تفسير

هر چيزى در جهان هستى ، همان گونه كه در روايت بالا آمده ، آفت يا آفت هايى دارد ; يعنى تمام موجودات عالَم آسيب پذيرند و نمى توان چيزى پيدا كرد كه بى آفت باشد . به عنوان نمونه بدن خود ما انسان ها چقدر آسيب پذير و پرآفت است . انواع و اقسام بيمارى ها ، كه از مرز هزاران نوع بيمارى مى گذرد ، همواره سلامت انسان را تهديد مى كند . بدين جهت رشته هاى مختلف پزشكى براى مداواى آن ها به وجود آمده است ، حتّى آفات يك عضو ( مثلا چشم ) آن قدر زياد است كه در جهان كنونى يك طبيب نمى تواند در همه مشكلات چشم متخصّص شود ; بلكه چشم متخصّص هاى مختلفى دارد . روح انسان نيز چنين است ; نباتات ، حيوانات ، جامعه انسانى و خلاصه همه چيز آفت دارد .

با توجّه به اين اصل كلّى و فراگير ، بايد در هر موفّقيت و موهبتى با دقّت مراقب آفات آن باشيم و گرنه پيروزى ها و نعمت ها در معرض خطر قرار مى گيرد . حضرت على ( عليه السلام ) در ادامه اين سخن آفت نزديك به سى نعمت را بيان كرده ، كه در اين جا به چهار مورد آن مى پردازيم :

1-    آفَةُ الْوَرَعِ قِلَّةُ الْقِناعَةِ : آفت مهمّ تقوى و نقطه آسيب پذيرى آن قانع نبودن در زندگى است . ( ميزان الحكمة ، باب 97 ، حديث 537 ، جلد اوّل ، صفحه 111 ) .  چيزى كه انسان را به حرام مى اندازد ، چيزى كه آدمى را حريص بر استفاده از اموال شبهه ناك مى كند ، چيزى كه افراد ضعيف الايمان را به سوى ترك خمس و زكات سوق مى دهد ، چيزى كه باعث مى شود تا انسان براى كسب اموال بيش تر به آب و آتش بزند ، قانع نبودن است ! اگر زندگى انسان آميخته با قناعت باشد ، اداره آن آسان است . در حالات هارون الرشيد نوشته اند كه در جشن عروسى يكى از فرزندانش به جاى نُقل و سكّه ، قطعه هايى از كاغذ كه بر روى هر كدام نام يك آبادى نوشته شده بود بر سر عروس خود مى ريخت ! ( اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، جلد 1، صفحه 118 ) . روشن است وقتى كسى بخواهد اين كار را كند نمى تواند به حلال قناعت نمايد ، بلكه به ناچار آلوده به غصب و غارت و چپاول و دزدى و ساير كارهاى خلاف مى شود ، ولى اگر قناعت كند دست به اين كارها نمى زند .

2-    آفَةُ الْقَوِىِّ اسْتِضْعافُ الْخَصْمِ : آفت نيرومند ، كوچك شمردن دشمنانش مى باشد . ( میزان الحكمة ، باب 97 ، حديث 541 ، جلد اوّل ، صفحه 111 ) . نقطه آسيب قدرتمندان و جوامع قوى اين است كه دشمنان خود را كوچك مى شمارند . نگوييد تهاجم فرهنگى مهم نيست ! اگر فلان روزنامه توهين كرد ، اهميّتى ندارد ! اگر فلان فيلم دهن كجى كرد ، تأثيرى ندارد و ... ؛ چون اگر دشمن را كوچك شمردى از او ضربه مى خورى .

3-    آفَةُ الدّينِ الْهَوى : هواى نفس آفت دين است . ( ميزان الحكمة ، باب 97 ، حديث 513 ، جلد اوّل ، صفحه 110 ) . هواى نفس دين انسان را بر باد مى دهد ، آفت دين يك چيز درونى به نام هواى نفس است .

آفَةُ الْعَقْلِ الْهَوى : هواى نفس آفت عقل انسان نيز هست . (ميزان الحكمة ، باب 97 ، حديث 526 ، جلد اوّل ، صفحه 111 ) . هواى نفس عقل انسان را از كار مى اندازد و انسان را پراشتباه ظاهر مى كند . هواى پرستى حجاب مى شود . هواى پرستى هم آفت دين است و هم آفت عقل . آرى همه چيز آفت دارد ، بايد آفت ها را شناخت و با آن مبارزه كرد .

خواهش دعا

شخصی با هیجان و اضطراب به حضور امام صادق (ع) آمد و گفت :

« درباره ی من دعایی بفرمایی تا خداوند به من وعت رزقی بدهد ، که خیلی فقیر و تنگدستم . »

امام : « هرگز دعا نمی کنم . »

-  چرا دعا نمی کنید ؟!!!

« برای این که خداوند راهی برای این کار معین کرده است . خداوند امر کرده که روزی را پی جویی کنید و طلب نمایید . اما تو می خواهی در خانه ی خود بنشینی و با دعا روزی را به خانه ی خود بکشانی ! »

وسائل ، چاپ امیر بهادر ، ج 2 / ص 529

مردی که کمک خواست

به گذشته ی پر مشقت خویش می اندیشید ، به یادش می افتاد که چه روز های تلخ و پر مرارتی را پشت سر گذاشته ، روزهایی که حتی قادر نبود قوت روزانه ی زن و کودکان معصومش را فراهم نماید . با خود فکر می کرد که چگونه یک جمله ی کوتاه – فقط یک جمله – که در سه نوبت پرده ی گوشش را نواخت ، به روحش نیرو داد و مسیر زندگانی اش را عوض کرد و او و خانواده اش را از فقر و نکبتی که گرفتار آن بودند نجات داد .

او یکی از صحابه ی رسول اکرم بود . فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود . در یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده ، با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود و وضع خود را برای رسول اکرم (ص) شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالی کند .

با همین نیت رفت ، ولی قبل از آنگه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اکرم (ص) به گوشش خورد : « هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم ، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند خداوند او را بی نیاز می کند . » آن روز چیزی نگفت و به خانه ی خویش برگشت . باز با هیولای مهیب فقر که همچنان بر خانه اش سایه افکنده بود روبرو شد . ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول اکرم (ص) حاضر شد . آن روز هم همان جمله را از رسول اکرم (ص) شنید : « هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم ، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می کند . » این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید به خانه ی خویش برگشت . و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان می دید ، برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اکرم (ص) رفت . باز هم لب های رسول اکرم (ص) به حرکت آمد و با همان آهنگ – که به دل قوّت و به روح اطمینان می بخشید – همان جمله را تکرار کرد .

این بار که آن جمله را شنید ، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد . حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است . وقتی که خارج شد با قدم های مطمئن تری راه می رفت . با خود فکر می کرد که دیگر هرگز به دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت . به خدا تکیه می کنم و از نیرو و استعدادی که در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده می کنم و از او می خواهم که مرا در کاری که پیش می گیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد .

با خودش فکر کرد که از من چه کاری ساخته است ؟ به نظرش رسید عجالتاً این قدر از او ساخته هست که برود به صحرا و هیزمی جمع کند و بیاورد و بفروشد . رفت و تیشه ای عاریه کرد و به صحرا رفت ، هیزمی جمع کرد و فروخت . لذت حاصل دسترنج خویش را چشید . روز های دیگر به این کار ادامه داد ، تا تدریجا توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم کار را بخرد . باز هم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد .

روزی رسول اکرم (ص) به او رسید و تبسم کنان فرمود : « نگفتم ، هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمکم می دهیم ، ولی اگر بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می کند . »

اصول کافی ، ج 2 / ص 139- « باب القناعة » . و سفینة البحار ، مادة « قنع »