خواهش دعا

شخصی با هیجان و اضطراب به حضور امام صادق (ع) آمد و گفت :

« درباره ی من دعایی بفرمایی تا خداوند به من وعت رزقی بدهد ، که خیلی فقیر و تنگدستم . »

امام : « هرگز دعا نمی کنم . »

-  چرا دعا نمی کنید ؟!!!

« برای این که خداوند راهی برای این کار معین کرده است . خداوند امر کرده که روزی را پی جویی کنید و طلب نمایید . اما تو می خواهی در خانه ی خود بنشینی و با دعا روزی را به خانه ی خود بکشانی ! »

وسائل ، چاپ امیر بهادر ، ج 2 / ص 529

مردی که کمک خواست

به گذشته ی پر مشقت خویش می اندیشید ، به یادش می افتاد که چه روز های تلخ و پر مرارتی را پشت سر گذاشته ، روزهایی که حتی قادر نبود قوت روزانه ی زن و کودکان معصومش را فراهم نماید . با خود فکر می کرد که چگونه یک جمله ی کوتاه – فقط یک جمله – که در سه نوبت پرده ی گوشش را نواخت ، به روحش نیرو داد و مسیر زندگانی اش را عوض کرد و او و خانواده اش را از فقر و نکبتی که گرفتار آن بودند نجات داد .

او یکی از صحابه ی رسول اکرم بود . فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود . در یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده ، با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود و وضع خود را برای رسول اکرم (ص) شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالی کند .

با همین نیت رفت ، ولی قبل از آنگه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اکرم (ص) به گوشش خورد : « هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم ، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند خداوند او را بی نیاز می کند . » آن روز چیزی نگفت و به خانه ی خویش برگشت . باز با هیولای مهیب فقر که همچنان بر خانه اش سایه افکنده بود روبرو شد . ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول اکرم (ص) حاضر شد . آن روز هم همان جمله را از رسول اکرم (ص) شنید : « هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم ، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می کند . » این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید به خانه ی خویش برگشت . و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان می دید ، برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اکرم (ص) رفت . باز هم لب های رسول اکرم (ص) به حرکت آمد و با همان آهنگ – که به دل قوّت و به روح اطمینان می بخشید – همان جمله را تکرار کرد .

این بار که آن جمله را شنید ، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد . حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است . وقتی که خارج شد با قدم های مطمئن تری راه می رفت . با خود فکر می کرد که دیگر هرگز به دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت . به خدا تکیه می کنم و از نیرو و استعدادی که در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده می کنم و از او می خواهم که مرا در کاری که پیش می گیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد .

با خودش فکر کرد که از من چه کاری ساخته است ؟ به نظرش رسید عجالتاً این قدر از او ساخته هست که برود به صحرا و هیزمی جمع کند و بیاورد و بفروشد . رفت و تیشه ای عاریه کرد و به صحرا رفت ، هیزمی جمع کرد و فروخت . لذت حاصل دسترنج خویش را چشید . روز های دیگر به این کار ادامه داد ، تا تدریجا توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم کار را بخرد . باز هم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد .

روزی رسول اکرم (ص) به او رسید و تبسم کنان فرمود : « نگفتم ، هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمکم می دهیم ، ولی اگر بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می کند . »

اصول کافی ، ج 2 / ص 139- « باب القناعة » . و سفینة البحار ، مادة « قنع »

آسيابى در جهنّم !

قال على ( عليه السلام ) :

اِنَّ فى جَهَنَّمَ رَحىً تَطْحَنُ ، اَفَلا تَسْئَلُونى ما طَحْنُها ؟ فَقيلَ لَهُ : فَما طَحْنُها يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ ؟ قَالَ : اَلْعُلَماءُ الْفَجَرَةُ ، وَ الْقُرّاءُ الْفَسَقَةُ ، وَ الْجَبابِرَةُ الظَّلَمَةُ ، وَ الْوُزَراءُ الْخَوَنَةُ ، وَ الْعُرَفاءُ الْكَذَبَةُ ... ( ميزان الحكمة ، باب 620 ، حديث 2922 ، جلد دوم ، صفحه 173 )

در جهنّم آسيابى وجود دارد كه همواره كار مى كند . آيا نمى پرسيد كه چه چيزى را خرد مى كند ؟ پرسيده شد : خوراك اين آسياب چيست ؟ حضرت فرمود : دانشمندان فاجر و منحرف ، قاريان فاسق ، حكمرانان ستمگر ، وزيران خائن و كارشناسان دروغگو ، خوراك آن آسياب هستند .

شرح و تفسير

آتش دوزخ براى مجازات گنهكاران كافى است . آتشى كه از درون دل ها به بيرون زبانه مى كشد ( اَلَّتى تَطَّلِعُ عَلَى الاَْفْئِدَةِ . سوره هُمزه ، آيه 7 ) . ولى براى برخى از جهنّميان ، از جمله گروه هاى پنج گانه فوق ، عذاب هاى فوق العاده اى بر آن افزوده شده ، كه علّت آن ـ در مورد گروه هايى كه در اين حديث مطرح شده ـ اين است كه از مقام و موقعيّت خويش سوء استفاده كرده اند . توجّه كنيد :

اِنَّ فى جَهَنَّمَ رَحىً تَطْحَنُ : در جهنّم آسيابى وجود دارد كه پنج گروه از انسان ها را ، همانند گندمى كه تبديل به آرد مى شود ، خرد مى كند ! آيا نمى پرسيد كه چه كسانى خوراك اين آسياب هستند ؟ مردم پرسيدند : اى اميرمؤمنان ! اين آسياب چه كسانى را آسياب مى كند ؟ حضرت در جواب پنج گروه را برشمرد :

1-    اَلْعُلَماءُ الْفَجَرَةُ : اوّلين گروه ، عالمانى هستند كه چراغ در دست دارند و راهزن دين و ايمان و عقايد و اعتماد مردمند ، عالم فاجر و منحرف همانند دزدى است كه چراغ در دست دزدى مى كند .

          چو دزدى با چراغ آيد *** گزيده تر برد كالا !

2-     وَ الْقُرّاءُ الْفَسَقَةُ : دومين گروهى كه خوراك آن آسياب هستند ، قاريان فاسق مى باشند . تفاوت « علماء فاجر » و « قاريان فاسق » در اين است كه قاريان فقط معلّمان مردم در قرآن بودند ، ولى علماء فاجر شامل معلّمان مردم در ساير علوم نيز مى شود . اين ها اگر فاسق باشند خطرات زيادى خواهند داشت و چون پست آن ها مهم است و با روح و قلب مردم ، مخصوصاً جوانان سر و كار دارند عذابشان هم شديد است .

3-     وَ الْجَبابِرَةُ الظَّلَمَةُ : جابران ستمكار سومين گروهى هستند كه خوراك آن آسياب مى باشند . خطر اين گروه در مرحله بعد از علماء فاجر و قاريان فاسق است ، چون آن ها عقيده مردم را دگرگون مى سازند ، ولى زمامداران ستمكار بر جسم مردم ستم مى كنند .

4-    وَ الْوُزَراءُ الْخَوَنَةُ : وزيران جابران ستمكار هم در آن آسياب خرد مى شوند . علّت اين كه به وزراء ، خائن و به زمامداران ، ظالم گفته شده اين است كه : اين وزراء هم به پيشوايانشان خيانت مى كنند و بيراهه را به عنوان راه به آن ها نشان مى دهند و هم به خويشتن و ملّت خويش خيانت مى كنند .

5-    وَ الْعُرَفاءُ الْكَذَبَةُ : منظور از « عرفا » در اين جا كارشناسان مى باشد . بنابراين پنجمين گروه ، كارشناسان و خبرگزاران و اهل خبره دروغگو هستند . تمام رسانه هاى جمعى كه به نوعى آلوده به دروغ و ارائه خلاف حقيقت هستند مشمول اين تعبير مى باشند ، رسانه هايى كه بايد معرّف خوبى ها و معروف ها و صراط مستقيم باشند ، آلودگى ها و دروغ ها و بى بندوبارى ها را ارائه مى كنند و مردم را غافل و گرفتار انواع بدبختى ها مى سازند .

در ضمن از اين حديث معلوم مى شود كه جامعه بر محور اين پنج گروه دور مى زند ، اگر اين ها اصلاح شوند تمام جامعه اصلاح مى شود و اگر منحرف شوند همه جامعه تباه مى گردد . و نقطه انحراف تمام اين ها يك چيز است و آن مقدّم داشتن منافع شخصى بر منافع اجتماعى و ارزش هاى مادّى بر ارزش هاى الهى !

 

هزار و یک چرا

۱۰ چرا قلب انسان قسیّ ( سخت ) می شود ؟

علل و اسبابی دارد از جمله :

1-    پرخوری

2-    ثروت

3-    نگاه به بخیل کردن

4-    ترک یاد خدا

5-    گناه زیاد

زیاد سخن گفتن در امور مادی