تجربه شخصی

چند وقت پیش سوالی از حضرت علی علیه السلام پرسیدم و ایشون جوابم رو به روشنی دادند.

یه روز خیلی دلم گرفته بود. از چی ؟؟ حتما تا حالا برا خیلیاتون پیش اومده که به خاطر علم کمی که نسبت به دین و خدایی زندگی کردن دارید دلتون بگیره ... گاهی اوقات توی موقعیت هایی قرار میگیریم که اگه نسبت به دینمون و دستور خدامون بیشتر آگاهی داشتیم راه درست رو انتخاب می کردیم اما گاهی به خاطر علم ناقصمون اشتباه می کنیم و از خدا دور می شیم. خلاصه منم اونروز خیلی غمگین بودم و توی افکارم غوطه ور بودم و کم کم توی حافظه خودم یه راه حل پیدا کردم راه حلی که توسط چند نفر استفاده شده بود و جواب داده بود. یادم میومد که بعضی از علماء به حضرت علی علیه السلام توسل ویژه می کردن و از حضرت علم می خواستن و حضرت عنایت می کردن. خلاصه تو دلم شروع کردم به گفت و گو با حضرت علی علیه السلام. حرفامو که زدم هنوز آروم نشده بودم . هنوز غمگین بودم . به خودم میگفتم یعنی چی میشه . آیا با یه توسل ویژه به حضرت میتونم مورد عنایتشون قرار بگیرم و ایشون به من علم بیاموزن. گوشیمو برداشتم و به عموم که روحانی هستن پیامی دادم. فقط نوشتم عمو جان دلم گرفته یه چیزی بگید آروم بشم. فقط همینو گفتم . اصلا به عمو نگفتم که دلم برای چی گرفته و مشکلم چیه. حضرت علی به دل عموم انداختند و عموم این جوابو بهم داد : برو حکمت 147 نهج البلاغه رو بخون .

شروع کردم به خوندن حکمت . حضرت یه روز دست کمیل رو میگیرن و به قبرستان کوفه می برن وقتی به اونجا می رسن آه پر دردی می کشن و با کمیل در مورد پنج موضوع صحبت می کنن: 1. اقسام مردم 2. ارزش های والای دانش 3. ارزش دانشمندان 4. اقسام دانش پژوهان 5. ویژگی های رهبران الهی

من جواب سوالمو توی مورد چهارم دیدم که حضرت در این مورد فرموده بودند :

بدان كه در اينجا (اشاره به سينه مبارك كرد) دانش فراوانى انباشته است، اى كاش كسانى را مى يافتم كه مى توانستند آن را بياموزند ؟ آرى تيزهوشانى مى يابم اما مورد اعتماد نمى باشند . دين را وسيله دنيا قرار داده ، و با نعمت هاى خدا بر بندگان ، و با برهان هاى الهى بر دوستان خدا فخر مى فروشند . يا گروهى كه تسليم حاملان حق مى باشند اما ژرف انيشيِ لازم را در شناخت حقيقت ندارند، كه با اولين شبهه اى ، شك و ترديد در دلشان ريشه مى زند؛ پس نه آنها ، و نه اينها ، سزاوار آموختن دانش هاى فراوان من نمى باشند. يا فرد ديگرى كه سخت در پى لذت بوده ، و اختيار خود را به شهوت داده است، يا آن كه در ثروت اندوزى حرص مى ورزد ، هيچ كدام از آنان نمى توانند از دين پاسدارى كنند، و بيشتر به چهارپايان چرنده شباهت دارند، و چنين است كه دانش با مرگ دارندگان دانش مى ميرد.

به خودم گفتم حالا فهمیدی ؟؟؟ حالا فهمیدی دردت چیه ؟ تو همه این مشکلاتی که حضرت فرمودن داری . پس اول برو پاک شو تا لیاقت نور علم رو پیدا کنی. حضرت آب پاک رو توی ظرف کثیف نمیریزن

حکمتی از نهج البلاغه

مردی از امام علی علیه السلام تقاضای اندرز کرد ، امام فرمودند :

از کسانی مباش که :

1-    مخالف با وضع عملكردشان، به آخرت اميدوارند

2-       توبه را به خيال رسيدن به آرزوهاي دراز خود به تاخير مي اندازند.

3-       در دنيا مانند زاهدان سخن مي گويند، اما طبق راه  دنياپرستان عمل مي كنند.

4-      اگر از نعمت ها و خوشي هاي دنيا به او برسد سير نمي شود و اگر از آنها منع شود به آنچه دارد قناعت نمي كند.

5-      شكرگزار آنچه دارد نيست (آنها را در راه خدا صرف نمي كند) اما (باز) مي خواهد داشته باشد.

6-      ديگران را نهي مي كند (در ذهن يا به زبان) اما خود را از نهي شده ها نهي نمي كند.

7-       به فرمانبرداري امر مي كند‌ (در ذهن يا به زبان) اما خود فرمان نمي برد.

8-       صالحان را دوست دارد اما رفتارشان را ندارد

9-       از گناهكاران بدش مي آيد اما خودش از آنهاست.

10-  مردن را دوست ندارد چون گناهانش زياد است، (با اين حال) بر آنچه باعث كراهتش از مرگ شده (گناه) پافشاري دارد.

11-  اگر بيمار شود پشيمان مي شود و اگر صحيح و سالم باشد سرگرم خوشگذراني مي شود.

12-  هنگامي كه مشكل ندارد خودش را مي ستايد، مغرور است و زماني كه در مشكل است نا اميد و مايوس است.

13-  اگر مشكل به او برسد، خدا را به زاري مي خواند و اگر به گشايش دست يافت مغرورانه از خدا روي گردان مي شود.

14-  در شك ها و شبهات از نفسش پيروي مي كند اما در آنچه تعيّن و یقین دارد حريف نفسش نمي شود.

15-   نگران است بر آنهايي كه گناهشان از او كمتر است و به بيش از آنچه عمل كرده اميدوار است.

16-  اگر بي نياز گردد مست و مغرور مي شود و اگر نيازمند باشد مايوس و سست مي شود.

17-  در انجام اعمالش كوتاهي مي ورزد اما در آنچه مي خواهد زياده روي مي كند.

18-   وقتي در برابر شهوت قرار مي گيرد، گناه را انتخاب مي كند و توبه را به آينده واگذار مي كند.

19-   اگر به او رنجي رسد راه ملت را وا مي گذارد.

20-   عبرت آموزی را مطرح مي كند اما خود عبرت نمي گيرد

21-   در پند دادن مبالغه مي كند اما پندها را به كار نمي گيرد.

22-  گفتار نيك زيادي دارد اما كردار نيكش اندك است.

23-   براي رسيدن به آنچه نابود مي شود رقابت مي كند در حالي كه براي آنچه باقي است كوتاهي مي كند.

24-  سود را زيان و زيان را سود مي پندارد.

25-   از مرگ (كه قطعا به او ميرسد) هراسناك است اما فرصت (جبران) را از دست مي دهد.

26-   گناهاني را كه براي بقيه بزرگ مي بيند براي خودش كوچك مي بيند

27-   طاعت هايي كه براي خود خوب و بزرگ مي داند براي بقيه كوچك و ناچيز مي داند. پس او (پيش خودش) ديگران را سرزنش مي كند و خودش را مي ستايد.

28-  خوشگذراني با ثروتمندان را بيش از ياد خدا با مستمندان دوست دارد.

29-   در جهت خود و ضد ديگران حكم مي كند اما هرگز ضد جهت خود و در    سمت ديگران حكم نخواهد كرد.

30-  ديگران را هدايت مي كند اما خودش را گمراه می کند.

31-  ديگران او را اطاعت مي كنند اما او مخالفت می ورزد.

32-   حق خود را به تمام مي گيرد اما حق ديگران را رعايت نمي كند.

33-  از خلق خدا مي ترسد اما از (عقاب) خدا نمي ترسد.

سيد رضي پس از آوردن اين حكمت گفته است: اگر در اين نهج البلاغه جز اين سخن وجود نداشت، كافي مي بود همين سخن كه پندي ارزشمند و حكمتي رسا و روشنگر براي رهروان و عبرت آموز براي ناظر انديشه كننده است...

اثبات یک حقیقت

گاهی ما مسلمونا با این که مسلمونیم اما چیزایی رو که درباره دینمون شنید به یقین باور نمیکنیم یکی از این موارد شق القمر هست. ادامه مطلب رو ببینیم تا حداقل در این مورد به یقین برسیم.

ادامه نوشته

سلام گرگ

مطلبی که توی ادامه مطلب میبینید درباره بیلبوردهایی حاوی مدح امام حسین علیه السلام در شهر لندن و توطءه ای هست که پشت این بیلبوردها مخفیه !!

ادامه نوشته

هزار و یک چرا

۱۱ چرا مومن باید بین خوف و رجا باشد ؟

زیرا خداوند هم جهنم و عذاب دارد و هم بهشت و عفو ( گذشت ) ، بنابراین از طرفی باید امید به عفو و بخشش خدا داشت و امید رفتن به بهشت و از طرفی باید ترس از عذاب الهی و رفتن به جهنم داشت .

حضرت لقمان می فرماید : از خدا چنان بیمناک باش که اگر با طاعت جن و انس بر او وارد شوی باز ( برای گناهانی که احیاناً کرده ای ) احتمال عذاب دهی ، و به رحمتش چنان امیدوار باش که اگر با گناه جن و انس وارد شوی چشم امید داشته باشی . ( تحف العقول ، ص 437 )

امام صادق (ع) می فرمایند : هیچ مومنی نیست جز این که در قلبش دو نور است : نور ترس ، و نور امید ، و اگر هر یک را وزن کنند از دیگری فزون تر نباشد . (تحف العقول ، ص 437 )

آفت ها !

قال على ( عليه السلام ) :

لِكُلِّ شَىْء آفَةٌ ( ميزان الحكمه ، باب 97 ، حديث 514 ، جلد اوّل ، صفحه 110 )

هر چيزى آفتى دارد ( در هر كار مراقب آفت ها باشيد ) .

شرح و تفسير

هر چيزى در جهان هستى ، همان گونه كه در روايت بالا آمده ، آفت يا آفت هايى دارد ; يعنى تمام موجودات عالَم آسيب پذيرند و نمى توان چيزى پيدا كرد كه بى آفت باشد . به عنوان نمونه بدن خود ما انسان ها چقدر آسيب پذير و پرآفت است . انواع و اقسام بيمارى ها ، كه از مرز هزاران نوع بيمارى مى گذرد ، همواره سلامت انسان را تهديد مى كند . بدين جهت رشته هاى مختلف پزشكى براى مداواى آن ها به وجود آمده است ، حتّى آفات يك عضو ( مثلا چشم ) آن قدر زياد است كه در جهان كنونى يك طبيب نمى تواند در همه مشكلات چشم متخصّص شود ; بلكه چشم متخصّص هاى مختلفى دارد . روح انسان نيز چنين است ; نباتات ، حيوانات ، جامعه انسانى و خلاصه همه چيز آفت دارد .

با توجّه به اين اصل كلّى و فراگير ، بايد در هر موفّقيت و موهبتى با دقّت مراقب آفات آن باشيم و گرنه پيروزى ها و نعمت ها در معرض خطر قرار مى گيرد . حضرت على ( عليه السلام ) در ادامه اين سخن آفت نزديك به سى نعمت را بيان كرده ، كه در اين جا به چهار مورد آن مى پردازيم :

1-    آفَةُ الْوَرَعِ قِلَّةُ الْقِناعَةِ : آفت مهمّ تقوى و نقطه آسيب پذيرى آن قانع نبودن در زندگى است . ( ميزان الحكمة ، باب 97 ، حديث 537 ، جلد اوّل ، صفحه 111 ) .  چيزى كه انسان را به حرام مى اندازد ، چيزى كه آدمى را حريص بر استفاده از اموال شبهه ناك مى كند ، چيزى كه افراد ضعيف الايمان را به سوى ترك خمس و زكات سوق مى دهد ، چيزى كه باعث مى شود تا انسان براى كسب اموال بيش تر به آب و آتش بزند ، قانع نبودن است ! اگر زندگى انسان آميخته با قناعت باشد ، اداره آن آسان است . در حالات هارون الرشيد نوشته اند كه در جشن عروسى يكى از فرزندانش به جاى نُقل و سكّه ، قطعه هايى از كاغذ كه بر روى هر كدام نام يك آبادى نوشته شده بود بر سر عروس خود مى ريخت ! ( اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، جلد 1، صفحه 118 ) . روشن است وقتى كسى بخواهد اين كار را كند نمى تواند به حلال قناعت نمايد ، بلكه به ناچار آلوده به غصب و غارت و چپاول و دزدى و ساير كارهاى خلاف مى شود ، ولى اگر قناعت كند دست به اين كارها نمى زند .

2-    آفَةُ الْقَوِىِّ اسْتِضْعافُ الْخَصْمِ : آفت نيرومند ، كوچك شمردن دشمنانش مى باشد . ( میزان الحكمة ، باب 97 ، حديث 541 ، جلد اوّل ، صفحه 111 ) . نقطه آسيب قدرتمندان و جوامع قوى اين است كه دشمنان خود را كوچك مى شمارند . نگوييد تهاجم فرهنگى مهم نيست ! اگر فلان روزنامه توهين كرد ، اهميّتى ندارد ! اگر فلان فيلم دهن كجى كرد ، تأثيرى ندارد و ... ؛ چون اگر دشمن را كوچك شمردى از او ضربه مى خورى .

3-    آفَةُ الدّينِ الْهَوى : هواى نفس آفت دين است . ( ميزان الحكمة ، باب 97 ، حديث 513 ، جلد اوّل ، صفحه 110 ) . هواى نفس دين انسان را بر باد مى دهد ، آفت دين يك چيز درونى به نام هواى نفس است .

آفَةُ الْعَقْلِ الْهَوى : هواى نفس آفت عقل انسان نيز هست . (ميزان الحكمة ، باب 97 ، حديث 526 ، جلد اوّل ، صفحه 111 ) . هواى نفس عقل انسان را از كار مى اندازد و انسان را پراشتباه ظاهر مى كند . هواى پرستى حجاب مى شود . هواى پرستى هم آفت دين است و هم آفت عقل . آرى همه چيز آفت دارد ، بايد آفت ها را شناخت و با آن مبارزه كرد .