دین نیاکان پیامبر اسلام

سؤال : دین پدر و اجداد پیغمبر گرامى اسلام (ص) چه بوده و این که مى گویند این ها به دین ابراهیم خلیل (ع) بوده اند منظور چیست و چرا دین مسیح را نپذیرفتند ؟

پاسخ : مطابق مدارک و اخبارى که از پیشوایان ما به ما رسیده است ، پدران و اجداد پیغمبر (ص) همه موحّد و یکتاپرست بوده اند و منظور از پیروى از آیین ابراهیم (ع) هم همین است ؛ زیرا ابراهیم (ع) یکى از قهرمانان بزرگ توحید و مبارزه کنندگان با بت پرستى و شرک بوده است و مجاهدت هاى این پیغمبر بزرگ در راه خداوند یگانه و بر انداختن آیین بت پرستى و شرک معروف است و لذا گاهى قرآن ، ما مسلمانان را با این که داراى دین مقدّس اسلام هستیم ملّت ابراهیم و پیرو آیین ابراهیم مى نامد که منظور همان توحید خالص است . تنها آیینى که در محیط حجاز و در میان عرب ها معروف بود و پیرو داشت ، همان آیین ابراهیم (ع) بوده است ؛ و برخى از سنن ابراهیم ، حتّى درمیان بت پرستان شایع بود و در زبان عرب به آیین ابراهیم ، دین حنیف مى گفتند ؛ آیین یهود و مسیح کمتر به خاک حجاز نفوذ کرده بود و فقط در مدینه و خیبر و مرزهاى یمن ، گروهى کلیمى و مسیحى زندگى مى کردند ، روى این قراین مى توان گفت که نیاکان پیامبر پیرو آیین ابراهیم بوده اند .

 

عوامل نابودی جامعه

أَرْبَعٌ لا يَدْخُلُ بَيتتاً واحِدَةٌ مِنْها إِلاَّ خَرِبَ وَلَمْ يَعْمُرْ بِالْبَرَكَةِ: الخِيانَةُ وَ السَّرِقَهُ وَ شُرْبُ الخَمْرِ وَ الزّنا " نهج الفصاحه "

 ترجمه

چهار چيز است كه اگر يكى از آنها در خانه اى وارد شود ، ويران مى گردد و بركت خدا آن را آباد نمى كند:
خيانت ، دزدى ، شرابخورى ، و عمل منافى عفت !

شرح كوتاه

نه تنها خانه ها ، كه اجتماعات نيز از اين قانون بر كنار نيستند :

هنگامى كه خيانت در اجتماعى نفوذ كند روح اعتماد از آن جمع برچيده مى شود .
هنگامى كه سرقت در اَشكال مختلف در آن جامعه راه يابد آرامش از آنها رخت بر مى بندد .
هنگامى كه ميگسارى در ميان آنها رايج گردد ، افكارى ناتوان و فرزندانى معلول و جوانانى بى اثر خواهند داشت .
هنگامى كه دامان آنها آلوده به بى عفتى گردد بنيان خانواده ها متزلزل خواهد گشت ، و نسل آينده آنها به فساد كشيده خواهد شد .

 

 

طواف گنبد

هر شب در خيال خويش
ضريحت را
با آب ديدگانم غبارروبى مى كنم
 و با نسيم
كبوتران ضريحت را
در ديدگانم
مجسم مى كنم
 و بر گنبد طلايى ضريح تو
 طواف مى گذارم
  چشم هايم شيدا
   براى يك لحظه
  يك ثانيه
حضور صميمى ات را
در ضريح ترسيم مى كند
 و من
بى قرار مثل يك قطره حباب
رنگين ترين رؤيا و مجنون ترين مجنون
  مى گردم

و از خطوط سبز تخيل
بر وادى عشق تو گام مى نهم
و در سفر به نزد تو
حكايت هاى خسته جانم را بازگو مى كنم
و كبوتر ذهنم را
از حرم تنگناى خويش

بر وادى عشق تو رهسپار مى گردانم

شهادت حضرت محمد(ص) و امام حسن مجتبی(ع) رو به همه دوستان تسلیت عرض میکنم .

التماس دعا

آيا همه جا اكثريّت معيار است ؟

قال على ( عليه السلام ) :

اَيُّهَا النّاسُ لا تَسْتَوْحِشُوا فى طَريقِ الْهُدى لِقِلَّةِ اَهْلِهِ ( نهج البلاغه ، خطبه 201 )

اى مردم ! در طريق هدايت از كمى طرفداران آن وحشت نكنيد .

شرح و تفسير

يكى از آفت هاى عقل انسان ، تسليم شدن در برابر اكثريّت كمّى جامعه است ، كه از آن در آيات قرآن و روايات معصومان (عليهم السلام ) نهى شده ؛ بلكه در برخى از اين آيات ، به مدح اقليّت و مذمّت اكثريّت پرداخته شده است ؛ مثلا در آيه شريفه 116 سوره انعام مى خوانيم ( وَ اِنْ تُطِعْ اَكْثَرَ مَنْ فِى الاَْرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللهِ ) اگر از بيش تر كسانى كه در روى زمين هستند اطاعت كنى ، تو را از راه خدا گمراه مى كنند . علاوه بر اين ، در بيش از ده آيه اكثريت به جهالت ، و در 5 آيه به ناسپاسى ، و در 4 آيه به فقدان ايمان ، توصيف شده است .

حال با توجّه به آنچه از آيات و روايات استفاده مى شود ، كه اكثريّت مذمّت شده ، و از سوى ديگر در دنياى امروز همه جا سخن از اكثريّت ها است ، و امروزه بسيارى از مسايل سرنوشت ساز بشر ، بر محور رأى اكثريّت دور مى زند ، معيار چيست ؟

پاسخ اين است كه جوامع بشرى متفاوت است ، اگر در جامعه اى صالحان ، متوليّان امور آن باشند ، بدون شك تبعيّت از اكثريّت تقوى و صلاح است ، ولى اگر هواپرستان متوليان امور جامعه اى بودند ، هيچ گاه اسلام تبعيّت از اكثريّت هواپرست را سفارش و توصيه نمى كند ؛ زيرا با منطق و عقل سازگار نيست .

به تعبير ديگر اسلام تابع اكثريّت كيفى است ، نه اكثريّت كمّى ! به همين جهت خداوند متعال در آيه شريفه هفتم سوره هود و دوم سوره ملك مى فرمايد : ( لِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلا ) و نفرمود : ( اَكْثَرُ عَمَلا ) ، چون اكثريّت كيفى مهمّ است ، نه اكثريّت كمّی ! ولى توجّه اين نكته مهمّ است كه مسأله اكثريّت در دنياى امروز ، راه چاره بيچارگى است ! زيرا معيارى براى اكثريّت كيفى در جوامع غير دينى وجود ندارد و همه مدعى هستند كه بهترين هستند . بنابراين براى حفظ نظام جامعه ناچارند طبق نظر اكثريّت عمل كنند ؛ هر چند به مقتضاى آن ، يك عالم دانشمند و مدير و مدبّر يك رأى ، و يك فرد بى سواد ناآگاه هم يك رأى داشته باشد ! بنابراين آيات مزبور و مانند آن ناظر به يك جامعه سالم و صالح نيست .

پيام اين حديث
ما نبايد در زندگى اخلاقى خويش تابع اكثريّت ها باشيم ، هر چند مجبوريم در زندگى سياسى تابع باشيم . بنابراين اگر اكثريّت مردم روى زمين مال حرام مى خورند و پرهيز نمى كنند ، ما نبايد به رنگ جماعت اكثريّت درآييم . اگر اكثريّت مردم به هنگام به خطر افتادن منافع خويش دروغ مى گويند ، ما نبايد از صف راستگويان ، به بهانه در اقليّت بودن آن ها ، خارج شويم و از كمى تعداد و نفرات صادقين بترسيم و در صف دروغگويان درآييم . انسان مؤمن در مسايل اخلاقى بايد مستقل باشد ، يعنى اگر تمام مردم روى زمين ( فرضاً ) آلوده شراب شدند او نبايد از تنهاييش در اين مسير به خود هراس راه دهد و از منطق رسواى « خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو ! » پيروى كند . يا بگويد : « چه كسى راست مى گويد كه ما راست بگوييم ؟ » و مانند اين ها ؛ زيرا بدون شك فرداى قيامت اين بهانه ها پذيرفته نيست . زمانى انسان صالح مى شود و در مسير سلوك الى الله قرار مى گيرد ، كه نگاه نكند ديگران چه مى گويند ، بلكه بنگرد خداوند چه مى گويد .

پروردگارا ما را همواره در طريق حق بدار ، و وحشت تنهايى در راه حق را از ما ذايل كن .