مطمئناً شما هم مثل من بارها کلمه فمينيسم رو شنیدید ، تا حالا شده که بهش فکر کنید که فمینیسم چیه ؟ درباره چی حرف می زنه ؟ یا از کی دفاع می کنه ؟ اصلا چی شده که فمینیسم به وجود اومده ؟ یا سوال هایی از این دسته ....

من که تا حالا فقط اسمش رو شنیده بودم و می دونستم که درباره حقوق زن ها صحبت می کنه و چیز بیشتری هم در موردش نمی دونستم تا اینکه یه کتاب به نام اسلام و فمینیسم کاری از مرکز جهانی علوم اسلامی نظرم رو جلب کرد تا یکمی در مورد فمنیسم اطلاعات جمع کنم . اگه شما هم موافقید در این باره اطلاعاتی جمع کنید و تو خوندن این کتاب منو همراهی کنید ، لطفاً ادامه مطلب رو بخونید .

توضیح عکس : شاید بگید که این عکس چه ربطی به این موضوع داره . علت من برای گذاشتن این عکس اینه که زن و مرد رو هم می تونیم مثل این دو تا سیب فرض کنیم که درسته رنگ و مزه شون فرق می کنه ، اما به هر دوشون میگیم سیب و هر دو یک خاصیت رو دارن و هیچ کدوم جای دیگری رو نمی گیره !

زن و مرد هم هر دو از یک نوعنند ، ولی با ویژگی های متفاوت ، که همین تفاوتشون باعث شده که در کنار هم باشن و یه زندگی قشنگ رو ایجاد کنن ، به نظر من اصلا اگه این تفاوته نبود دنیا دیگه ارزشی نداشت و اصلا به وجود نمی اومد .  نظر شما چیه ؟

فمینیسم چیست ؟

فمينيسم ، جنبشى سازمان يافته براى دست يابى به حقوق زنان و ايدئولوژى‏ايى براى دگرگونى جامعه است ؛ كه هدف آن ، صرفاً تحقق برابرى اجتماعى زنان نيست ، بلكه رؤياى دفع انواع تبعيض و ستم نژادى را در سر مى‏پروراند .

همه گرايش‏هايى كه زير چتر گسترده اين جنبش گرد آمده‏اند ، در اين باورند كه زنان با بى‏عدالتى و نابرابرى روبه‏رو شده‏اند ؛ اما درباره علل ستم بر آنان ، تحليل‏هاى مختلفى ارائه مى‏دهند و بر همين پايه ، راهبردهاى متفاوتى نيز پيشنهاد مى‏كنند .

نخستين بار ، واژه فمينيسم ( Feminism ) در يك متن پزشكى به زبان فرانسه ، براى تشريح گونه‏اى وقفه در رشد اندام‏ها و خصايص جنسى بيماران مردى به كار رفت كه تصور مى‏شد از خصوصيات زنانه يافتن بدن خود در رنج بود . سپس الكساندر دوما ، نويسنده فرانسوى ، اين واژه را در جزوه‏اى با عنوان « مرد و زن » ، درباره زناى محصنه و زنانى به كار برد كه به گونه‏اى ظاهرا مردانه رفتار مى‏كردند . ( حقوق زن در اسلام ، مرتضى مطهرى ، قم ، 1357 )

فمينيسم به عنوان يك اصطلاح سياسى ، از سال 1837 میلادی وارد فرهنگِ فرانسه شد . اين واژه هر چند در ارائه ، چهره‏اى كلى و منهاى مشخصه‏هاى يك مكتب سياسى – اجتماعى ، واژه‏اى گويا است ؛ اما با دارا بودن اين كليت مفهومى ، از مؤلفه‏ها و شناسه‏هاى معرفى يك تفكر خاص ، تهى مى‏باشد . براى فهم معناى خاصِ اراده شده از فمينيسم ، به پسوند آن نياز است و اين پسوندها هستند كه تعيين كننده نوع گسترش ، مشخصه‏ها و اهداف خاص آن مى‏باشند و بدين ترتيب است كه مثلاً فمينيسم راديكال از فمينيسم سوسياليست متمايز مى‏گردد . ( جامعه‏شناسى زنان ، پاملا آبوت و كلروالاس ، ترجمه منيژه نجم عراقى ، تهران ، 1380 )

در مباحث آكادميك ، فمينيسم به معناى اعم ، شامل هر گونه مطالبات حقوقى و اجتماعى زنان است ؛ اما آن‏چه امروز به عنوان فمينيسم مطرح مى‏شود ، فمينيسم به معناى اخص است كه جنبشى كاملاً سياسى - ايدئولوژيكى و حمايت شده از كانون‏هاى خاص در جهان است .

بهتر آن است كه بگوييم فمينيسم قبل از آن‏كه يك مكتب و ايدئولوژى مستقل باشد ، يك وجه اجتماعى براى احقاقِ حقوق زنِ مظلوم در اروپا و غرب است .

در دهه 1840 میلادی ، جنبش حقوق زنان در ايالات متحده ظهور كرد و به فعاليت در جهت تبيين جايگاه زن در جامعه آمريكا پرداخت . دستاورد مهم اين فعاليت‏ها ، اعلاميه « احساسات » است كه خواهان رعايت اصول آزادى و برابرى در مورد زنان بود .

قبل از ظهور جنبش‏هاى مدافع حقوق زنان ، نويسندگان زن درباره نابرابرى‏ها و بى عدالتى‏هاى اجتماعى عليه زنان ، مطالبى نوشته بودند . در واقع ، آغازگرِ اين گونه جنبش‏ها و منشأ پيدايش نهضت فمينيسم ، همين نويسندگان بودند كه با تحولات فكرى و فرهنگى ، زمينه خيزش زنان جهت احقاقِ مطالبات خود را فراهم نمودند . به عنوان نمونه ، مى‏توان به خانم مرى ولستن كرافت ، نويسنده « احقاق حقوق زنان » و سيمون دو بوار ، نويسنده « جنس دوم » اشاره نمود .

در يك جمع‏بندى كلى از تعريف فمينيسم ، مى‏توان گفت جنبش‏هاى فعالى از حقوق زنان ، چه در جهان غرب و چه در كشورهاى اسلامى ، در اعتراض به برخى نابرابرى‏هاى اجتماعى شكل گرفتند ؛ اما با گذشت زمان ، به جريانى فرهنگى تبديل شدند كه بر اساس انگاره‏هاى مشخص اعتقادى ، به تحليل نابرابرى‏هاى زنان و آرمان‏هاى زنانه پرداختند . امروزه ، واژه فمينيسم به دفاع از حقوق زنان بر اساس آرمان برابرى طلبى اطلاق مى‏شود . (اسلام و فمينيسم ، به اهتمام دكتر وكيلى ، نهاد نمايندگى ولى فقيه در دانشگاه فردوسى مشهد ، اسفند 1379 )