آزادى انسان ها
قال على ( عليه السلام ) :
اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لا اَمَةً وَ اِنَّ النّاسَ كُلُّهُمْ اَحْرارٌ ( ميزان الحكمة ، باب 779 ، حديث 3556 ، جلد دوم ، صفحه 351 )
اى مردم ! از حضرت آدم ( عليه السلام ) غلام و كنيزى خلق نشده ، بلكه تمام مردم آزاد هستند .
شرح و تفسير
مخاطب حضرت در اين روايت تمام مردم هستند ; چون گروه خاصّى را مورد خطاب قرار نداده ، بلكه تمام انسان ها را مورد خطاب قرار داده است . خطاب « يا اَيُّهَا النّاسُ » در مواردى است كه جنبه حقوق بشر دارد ، ولى خطاب هايى مانند « يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا » جنبه حقوق اسلامى دارد . طبق اين روايت ، همه مردم آزادند و اساس آفرينش انسان و فرزندان آدم بر حريّت و آزادى بوده است . و اگر در جايى اين اصل نقض شود ، جنبه استثنايى دارد . اين نكته كه مسأله آزادى انسان 1400 سال قبل توسّط اسلام مطرح شده ، قابل تأمّل و دقّت است ، زيرا در آن زمان حريّت يك اصل اساسى و يك ارزش شناخته نمى شد ، برخلاف امروز كه ارزشى بودن آزادى يك امر بديهى است .
اصل لزوم آزادى مطلبى روشن ، بلكه از بديهيّات است و مورد قبول همه مى باشد و همه ملّت هاى تحت سلطه براى به دست آوردن آن مبارزه مى كنند . آنچه قابل توجّه و در خور دقّت مى باشد ، دو چيز است :
1- چرا آزادى يك ارزش است ؟ اگر نباشد چه مى شود ؟ و اگر باشد چه رخ مى دهد ؟ متأسّفانه فلسفه آزادى چيزى است كه كمتر بدان پرداخته مى شود . فلسفه آزادى روشن است: انسان نيروها و قابليّت هايى دارد . در صورتى مى تواند اين ها را به ثمر برساند كه مانعى بر سر راه او نباشد ، بتواند آزادانه علم و دانش را فراگيرد و در مسير تكامل پيش برود ، تكامل بر دو پايه استوار است . الف : استعدادهاى درونى ب : نداشتن مانع . بنابراين فلسفه آزادى انسان ، استفاده وى از استعدادها و لياقت هاى درونى است . و روشن است كه شكوفايى استعدادهاى درونى انسان در محيطى آزاد بهتر تحقّق پيدا مى كند . رشد بوته اى كه در يك گلدان هست با بوته اى كه در يك زمين زراعتى كاشته شده قابل مقايسه نيست .
2- چه نوع آزادى مطلوب است ؟ از آنچه در نكته اوّل گذشت روشن مى شود كه آن نوع از آزادى مطلوب است كه در مسير تكامل انسان باشد . بنابراين اين فلسفه آزادى حدود آن را تبيين مى كند ، زيرا آزادى اقسامى دارد :
آزادى مطلق : اين نوع آزادى فقط در دل جنگل ها و در بين حيوانات وحشى پيدا مى شود و بس . در چنين مكان هايى هر كسى هر كار بخواهد مى كند . و روشن است كه هيچ كسى مدافع چنين آزادى نيست .
آزادى در محدوده قوانين بشرى كه دائماً دست خوش تغيير و تفسير است : كسانى كه معتقد به دين نيستند ، ولى قانون را قبول دارند آزادى آن ها بايد در چارچوبه قانون باشد و واضح است كه قانون تضادّى با آزادى ندارد ، بلكه محافظ آن است .
آزادى در محدوده ارزش هاى الهى : آزادى پيروان مكاتب الهى در چارچوب ارزش هاى دينى است ، آن ها هرگز اجازه نمى دهند كه به نام آزادى به حريم اين ارزش هاى والاى الهى و انسانى تجاوز شود .
بديهى است نوع اوّل آزادى مطلوب هيچ بشرى نيست ، و نوع دوم سرچشمه انواع مشكلات و بدبختى هاست ، و تنها نوع سوم است كه مى تواند سعادت ما را تضمين كند و قبايى است كه براى قامت انسان دوخته شده است .